- تاریخ: 2019-01-31
- شناسه خبر: 28055 306 بازدید
«موسی جرجانی»، اولین خبرنگار جنگی استان گلستان
ارکین نیوز-«موسی جرجانی»، اولین خبرنگار جنگی استان گلستان که سابقه نویسندگی و کارگردانی، حضور در جبهه در دوران دفاع مقدس و مسؤولیت اطلاعات و اخبار صدا و سیمای مرکز گرگان را در کارنامه خود دارد. به گزارش خبرگزاری فارس از ...
ارکین نیوز-«موسی جرجانی»، اولین خبرنگار جنگی استان گلستان که سابقه نویسندگی و کارگردانی، حضور در جبهه در دوران دفاع مقدس و مسؤولیت اطلاعات و اخبار صدا و سیمای مرکز گرگان را در کارنامه خود دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان به نقل از معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان (از پرونده فرهنگی شهدا)، «موسی جرجانی» اولین نویسنده و پژوهشگر و خبرنگار جنگی استان گلستان، متولد یکم فروردین ۱۳۲۸، در روستای «پیرواش» از توابع شهرستان «آققلا» به دنیا آمد.
دوران کارشناسی خود را سال ۱۳۵۳، در رشته بازرگانی در شهر رشت، به اتمام رساند، مقطع کارشناسیارشد خود را در رشته تاریخ ایران اسلامی در رشته تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه پیام نور تهران، سال ۱۳۹۵، به پایان رساند. هم اکنون دانشجوی دکتری در رشته دکتری تاریخ ایران اسلامی است.
به دیدار اولین خبرنگار جنگی استان گلستان رفتیم و با وی گفتگویی انجام دادیم که شرح آن را میخوانید:
*از خودتان برای ما بگویید:
موسی جرجانی، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و هنر ترکمن، ۵۰ سال است که در عرصه فرهنگی و هنری تلاش میکنم و حاصل این ۵۰ سال، چاپ ۴۰ عنوان کتاب در مسائل فرهنگی، هنری، دینی و ایثار و شهادت و نویسندگی و تهیهکنندگی ۶۰ عنوان فیلم و مستند برای پخش شبکههای کشوری است.
نویسندگی و کارگردانی، ۱۲ نمایشنامه برگرفته از عادات و رسوم باورها و اعتقادات قوم ترکمن و در مورد ایثار و شهادت در دوران جنگ به عنوان مسؤول اطلاعات و اخبار صدا و سیمای مرکز گرگان فعالیت میکردم و مرتب با گروه تلوزیونی خود برای تهیه گزارش و پوشش خبرهای مربوط به لشکر ۳۰ گرگان را که در آن زمان در مریوان مستقر بود را پوشش میدادیم.
در آن زمان لشکر ۲۵ کربلا در غرب اهواز مستقر بود و ما تمامی آن عملیاتها از جمله عملیات موفق «پنجوین» عراق را پوشش دادیم و فیلمهای آن را به صورت مستند تهیه کرده و برای پخش اخبار در اختیار شبکه قرار میدادیم.
*خاطراتی از دوران حضور خود در عملیات جنگی دارد برای ما بازگو کنید:
جرجانی: یکی از خاطرات جذاب که از آن زمان به خاطر دارم مربوط به چند روز بعد از فتح خرمشهر است.
من با آقای «همتی»، مدیر اطلاعات اخبار و آقای «ذورق»، معاون سیاسی سازمان صدا و سیما در حال پوشش خبری از جلسهای که در مسجد جامع خرمشهر بودیم.
آن زمان هنوز آتش گلوله بین طرفین برقرار بود و شهر هیچ امنیتی نداشت، ساعت ۱۰ صبح جلسه آغاز شد، در همان موقع انفجاری در محوطه مسجد رخ داد و قسمتی از مسجد را با خود برد، عراقیها محل این جلسه را شناسایی کرده بودند. فرمانده لشکر ۲۵ کربلا همه ما را از آن نقطه دور کرد تا کسی آسیب نبیند ما هراسان به قرارگاه ۲۵ کربلا باز گشتیم.
خاطره دیگری که از آن زمان دارم، خط مقدم عملیات را اغلب قبل از ما دوربین سپاه پوشش میداد، در یکی از این عملیاتها به اتفاق سه تن از همکاران به نامهای «صراط میهنی»، فیلمبردار و مرحوم «فرجالله شریفالحسینی»، به عنوان خبرنگار و صدابردار «شعبان کریمپناه» که راننده گروه ما بود من نیز به عنوان مدیر خبر آنان را همراهی میکردم.
مدیر شبکه تهران از من خواسته بودند برای خبر ۱۲ شب، از آخرین رویدادهای منطقه یک گزارش تصویری تهیه کنم و برای شبکه ارسال کنم.
با همکاری فرمانده لشکر ۲۵ کربلا به منطقه جنگی رفتیم و یک گزارش تهیه کردیم، به هنگام مراجعت عراقیها به ستون ما پی برده بودند، ستون ما یک اتومبیل راهنمای سپاه و اتومبیل دوم گروه تلوزیون و بعدی آمبولانس بود.
عراقیها به سوی ما خمپارهای شلیک کردند که به آمبولانس برخورد کرد و تمامی سرنشینان آن به فیض شهادت رسیدند، ما به سرعت خود را از درون اتومبیلها بیرون کشیدیم و در گوشهای سنگر گرفتیم که مبادا شلیک بعدی در راه با شد، مدتی سکوت کردیم بعد آهسته به اتومبیلها نزدیک شده سوار شدیم و برگشتیم.
هنگامی که به قرارگاه بازگشتیم غروب شده بود بعد از کمی استراحت از آقای میهنی خواستم فیلم را به من بدهد تا با پیک آن را به فرودگاه برسانم، در فرودگاه اهواز هواپیمایی برای بردن این فیلم به تهران و تحویل به صدا و سیما منتظر بود.
آقای میهن وسایل خود را بازرسی کرد فیلمی نبود او گفت: احتمالا در همان مکان که مورد اصابت خمپاره قرار گرفتیم وسایلی از دستم افتاد، فیلم هم در همان مکان جا مانده است.
من از آقای میهن خواستم با کریم پناه «راننده» گروه و یک اتومبیل راهنما به آنجا بروند و فیلم را پیدا کنند و بیاورند، در این موقع آقای کریمپناه صدایش بلند شد و گفت: من با آقای میهن به آنجا نمیروم ما یک گروه چهار نفره هستیم و هر چهار نفر باید باهم به آنجا برویم اگر شهید شدیم همه با هم شهید شویم و اگر سالم ماندیم همه با هم سالم بر میگردیم، من گفتم: «بسیار خوب همه با هم میرویم».
در حالی که چراغهای ماشین خاموش بود به آن منطقه رهسپار شدیم، در آن موقع از شب هوا قدری مهتابی بود و ما همگی منطقه را گشتیم و در نهایت فیلم را پیدا کردیم، بعد از اینکه به قرارگاه رسیدیم فورا فیلم را به تهران فرستادم، یک ربع قبل از نیمه شب فیلم به دست سردبیر خبر رسیده بود، آن فیلم در اخبار ۱۲ شب پخش شد.
* چه شد وارد عرصه خبرنگاری شدید؟
جرجانی: من از دوران دبیرستان به گوش دادن اخبار رادیو علاقهمند بودم و به طور مرتب اخبار ساعت ۱۴ را گوش میدادم، دوست داشتم از رخدادهای ایران و جهان آگاه باشم در آن زمان من در گرگان منزل پسر عموی خود «بهمن جرجانی» تحصیل میکردم.
معمولا ساعت ۱۴ نهار می خوردیم، یک روز سر سفره با خنده به من گفت: «الان ساعت ۱۴ است و اخبار رادیو شروع میشود». رادیو را با خود به اتاق مجاور ببر و مزاحم ما نشو و بعد از به پایان رسیدن اخبار بیا و نهارت را بخور.
* چه شد که به عنوان خبرنگار جنگی وارد جبهه شدید؟
جرجانی: من در زمان جنگ به عنوان مدیر خبر در مرکز گرگان فعالیت میکردم و براساس دستور عملی که از تهران میرسید هر ۱۵ روز گروهی را برای پوشش خبری از بخش ترکمن و فارسی زبان به مناطق جنگی اعزام میکردند. آن زمان دوربین مرکز در اختیار من بود و مرکز هم تازه صاحب دوربین شده بود.
بنابراین پوششهای تلویزیون را خودم انجام میدادم، من با همین دوربین حرکت کاروانهای رزمندگان استان به جبهه و کمکرسانی و پشتیبانی مردم را فیلمبرداری کرده و برای پخش به مرکز ساری میفرستادم.
در آن زمان من در حوضه ایثار و شهادت یک برنامه ترکمنی به نام «لالههای سرخ» را نویسندگی، تهیه و پخش میکردم که عصر هر پنجشنبه پخش میشد.
* چه شد علاقمند به چاپ کتاب در حوضه ایثار و شهادت شدید؟
من بارها به جبهه رفتم و از رشادتهای ایثارگران فیلم و گزارش تهیه کردم، در جبههها که اغلب بعد از عملیاتها میرفتیم خون شهیدان همچون رود جاری بود. هنوز بعد از گذشت این همه سال آن صحنهها در برابر چشمانم نقش میبندد.
من با دیدن این مشاهدات تصمیم گرفتم برای ماندگاری این ایثارگریها فیلمی مستند از مناطق جنگی و بازسازی سوسنگرد که بر عهده استان مازندران بود تهیه کنم، در همان جبههها با برادران قزاق روبه رو شدم و با آنها نیز گفتگو کردم.
بعدها به این فکر افتادم که از زندگی شهیدان و ایثارگران «قزاق» کتاب و فیلم تهیه کنم این فیلم با نام «خبرنگار جنگی» تهیه و چندین بار از شبکههای مختلف تلویزیونی پخش شد، کتاب «نقش قزاقها در دوران دفاع مقدس» هم سال ۱۳۹۴، منتشر شد.
* چاپ و پخش فیلم شهدای قزاق چه تاثیری در بین برادران قزاق داشت؟
جرجانی: در ارتباط با قزاقها بگویم که قزاقها حدود ۸۵ سال پیش در دوران رضاشاه، از دست جور و ستم کمونیستها به ستوه آمدند و از شوروی به ایران پناهنده شدند و در شهرهای بندرترکمن، گرگان و گنبدکاووس مستقر شدند.
بعد از جنگ از طرف اداره کل دفاع مقدس استان اولین یادواره شهیدان و ایثارگران قزاق در دانشگاه منابع طبیعی گرگان برگزار شد، در این مراسم مسؤولان استان و سرکنسولگری قزاقستان در گرگان حضور داشت.
برگزاری این مراسم برای قزاقها و دیگر مردم استان که برای نخستین بار صورت میگرفت تاثیر زیادی بر جای گذاشت و برادران قزاق بعد از ۸۰ سال برای اولین بار در یک مکان دولتی و در کنار مسؤولان جمع شده و این مراسم را برگزار کردند، همگی بسیار خوشحال بودند.
* بهترین خاطره از دوران کاری خود را برای ما بازگو کنید؟
جرجانی: در خرداد ماه سال گذشته «۱۳۹۶»، به اتفاق جمعی از نویسندگان پژوهشگر استان خدمت آقا رسیدیم، در آن جمع ایشان فرمودند خاطرات رزمندگان در جبههها آنقدر زیاد است که ۴۰ سال هم بنویسید باز هم تمام نمیشود.
* در حال حاضر به چه کاری مشغول هستند؟
جرجانی: در حال حاضر کتاب «ترکمنها در هشت سال دفاع مقدس» را مینویسم، این کتاب از طرف اداره کل دفاع مقدس کل استان سفارش شده است و سه ماه است که بر روی محتوای کتاب کار میکنم و تازه وارد پژوهش میدانی شده است.
* سخن آخر؟
جرجانی: من خوشحال هستم که از ۴۰ کتابی که تاکنون نوشتهام حدود ۱۰ مورد آن به جبهه و جنگ اختصاص دارد و حالا علاقمند هستم که زندگینامه تمام شهیدان، ایثارگران و جانبازان ترکمن را به طور کامل تهیه و چاپ کنم تا نسل آینده و پژوهشگران و دانشجویان بتوانند از این کتاب، اسناد و مدارک آن استفاده کنند.