• تاریخ: 2015-09-24
  • شناسه خبر: 8414
  • 1,571 بازدید

سیری در تاریخ گوگلن و یموت

ارکین نیوز – گوکلنها در عادات و آداب با یموتها تفاوت محسوسی دارند . جامه‌های زنان گوکلن و زنان یموت هم متمایز است. گوکلنها خیلی زودتر از یموتها به ده‌نشینی و کشت و زر روی آوردند و توانستند به علت شرایط مساعد طبیعی ...

ارکین نیوز – گوکلنها در عادات و آداب با یموتها تفاوت محسوسی دارند . جامه‌های زنان گوکلن و زنان یموت هم متمایز است. گوکلنها خیلی زودتر از یموتها به ده‌نشینی و کشت و زر روی آوردند و توانستند به علت شرایط مساعد طبیعی که در آن بسر می‌برند، دامداری را با زندگی روستائی تلفیق کنند. در بسیاری از دهکده‌های گوکلن دیده شده است که عسل گیری و پرورش کرم ابریشم و ابریشم‌بافی هم معمول است. اینها صنایعی است که فقط در روستاها و در میان روستانشینان می‌توانست دوام بیاورد و رشد کند.

از این نظر یک نمونه جالب توجه و قابل معرفی دهکده گوکلن نشین «قازانقایه qazanqaye» است که در شش هفت فرسنگی «مراوه‌تپه» و در کنار رودخانه اترک و در منطقه‌ای کوهستانی قرار دارد. در این ده قریب به صد خانوار از هفت تیره مربوط به طایفه «گوکلن» بسر می‌برند وتقریباً همه خانواده‌ها ضمن رسیدگی به کشت و زر و دامهاشان کرم ابریشم هم پرورش می‌دهند. زنهای قازانقایه‌ای که پرورش کرم ابریشم به عهده آنهاست، برای همه خوابهای دوره‌ای کرم ابریشم و برای چند وعده غذای روزانه کرم که برگ توت است و برای پیله‌بستن و برای هر مورد دیگر مربوط به پرورش کرم ابریشم و ابریشم گیری و ابریشم ریسی اصطلاحاتی دارند که نشان می‌دهد این صنعت از خیلی پیشترها در خانواده‌های آباء و اجدادشان معمول بوده است. چنین صنعت ظریفی که به «خانه» (برای پرورش کرم ابریشم) و به «باغ» (برای پرورش درخت توت) محتاج است، در زندگی روستانشینان می‌تواند راه باز کند نه زندگی کوچندگان دامدار.

بهر صورت……….در این مطلب که گوکلنها از دیر باز و خیلی زودتر از یموتها به روستانشینی روی آورده بودند شکی نیست . و البته به اقتضای زندگی روستائی ، در ابزار سازی و خانه سازی هم بیش از یموتها تجربه اندوخته‌اند آنها در این موارد از روستائیان حوالی «بجنورد» که با آنان همسایه‌اند نقاطی آموخته‌اند و در قسمتی از شئون مالی زندگی خود از آنان سرمشق گرفته‌اند.

گوکلنها همچنین زودتر از یموتها به ساختن مسجد و مدرسه علوم دینی در دهکده‌‌هاشان همت گماشتند و بیشتر از آنها به درس و مشق وکتاب و دفتر توجه کردند. به این علت است که قدیمیترین ساختمان مسجد و مدرسه علوم دینی ترکمانان ایران در منطقه گوکلنها بنا شده است نه در منطقه یموتها.شرح کوتاهی از این مسجد و مدرسه را که در دهکده «کریم ایشان – karim ishan » (واقع در دهستان «قره بلخان») ساخته شده است و تاکنون در هیچ نشریه‌ای نیامده است لازم می‌بیند به این گفتار بفزاید. زیرا با وجودیکه تاریخ ساختمان این مسجد و مدرسه از شصت سال متجاوز نیست، ولی خصوصیات بناهای آسیای مرکزی و معماری بناهای ایرانی است. طول و عرض ساختمان مسجد بیش از هفده در سیزده متر و طول وعرض ساختمان مدرسه که در چند متری مسجد بنا شده است کم و بیش سی متر است. مدرسه، شامل یک حیاط چهارگوشه و بیست و سه حجره است. این حجره‌ها در چهار سمت آن حیاط جا داده شده‌اند، مسکن طلبه‌های علوم دینی بود. مسکن آخوند در دو اطاق بالای سردر مدرسه بود. دو گلدسته کوچک نمای بیرونی آن دو اطاق و سر در را آراسته است.

دورنمای مسجد و مدرسه علوم دینی در «کریم ایشان»

گوکلنها ضمن رسیدگی به زراعت از گله داری هم غافل نیستند

علاوه بر این دو گلدسته، چهار گلدسته بزرگ در چهار گوشه ساختمان افراشته‌اند که بر زیبائی مدرسه بسی افزوده است. دیوارها و گلدسته‌ها و طاق‌ها و طاقنماها و پوشش کف حیاط و بام از آجرهایی است که برخی از آنها به ابعاد چهل در بیست سانتیمتر است. در چند جا پنجره‌های مشبک گچی کار گذارده‌اند. دیوار داخلی یکی از دو اطاق بالای سردر را با گچبری‌هایی به اشکال انواع میوه‌ها و ظروف و اسلحه‌ها آراسته‌اند. در دو سمت بیرونی نمای سردر، دو نقش خورشید از آجر کاشی ساخته‌اند که البته تنها قسمتی از بنا است که در آن آجر کاشی بکار رفته است.

تاریخ ساختمان مدرسه را از این یک بیت شعر که بر چوب [۲۸] سردر آن حک کرده‌اند می‌توان دانست

با محسوب کردن دو واژه «وطن غریبان» در حروف ابجد، تاریخ ۱۳۲۸ (هجری قمری) بدست می‌آید که معلوم می‌کند عمر بنا بیش از شصت سال نیست.

مالک فعلی ساختمان مدرسه، آقای «کریم قلی ایشان» که فرزند «سید قلیچ» نامبرده شده درشعر فوق است می‌گوید که: «….وقتی پدرم زنده بود، ترکمانان طالب علوم دینی، در این مدرسه از او که مردی فاضل وبا تقوی بود ، درس می‌گرفتند. «سید قلیچ آخوند» در یکی از مدرسه‌های علوم دینی «بخارا» درس خوانده و از آنجا اجازه نامه آخوندی گرفته بود. بعد از او هم تا مدتی «صفرقاری‌ایشان» و بعد هم «ابراهیم آخوند» و «عبدالقادر آخوند» و «آناطاقان آخوند» [۲۹] در همین مدرسه تدریس کرده‌اند. ولی از وقتی که در مراکز جمعیت ترکمانان ایران، مدرسه‌های علوم دینی تازه‌ای دایر شد، این مدرسه که در دهکده منزوی و کوچک «کریم‌ایشان» بنا شد، متروک مانده است …..»

اینک، عمده‌ترین مدرسه علوم دینی در منطقه گوکلنها، مدرسه «گُلیداغ» است که «ابراهیم آخوند» در آن تدریس می‌کند و او که از قریه «نقشبندی» است علاوه بر تدریس طلبه‌های علوم دینی، مجالس «تهلیل»۷هم ترکیب می‌دهد. این مجالس، هر هفته دوبار در شبهای سه شنبه و جمعه پیش از نماز عشا و بعد از نماز مغرب با شرکت صوفیان نقشبندیه برگزار می‌شود.

طایفه «گوکلن» هم مانند «یموت» شامل تیره‌ها و طایفه‌‌های کوچکتری است. مثلاً در دهکده‌«کریم ایشان» که بیش از دویست نفر جمعیت ندارد، خانوارهائی از چهار تیره «گوکلن» به این نامها بسر می‌برند: «آقای اینجیک – Aq injik» ، «قُدَنَ qodana»، «خوجه – xoja» و «قیر- qir» و یا جمعیت دهکده «قازانقایه» که ذکرش گذشته بود از هفت طایفه گوکلن ترکیب شده است و به این نامها: «کی‌ئیک – keyik»، «قُدَن»، «قالْماقْ – qalmaq»، «شیخ – sheyx»، «آق کل – aq kal»، «آق – aq» و «قِزِلْ – qezel». البته تمامی جمعیت هر یک از این طایفه‌ها به آنچه که از آنها در یک ده بسر می‌برند محدود نمی‌شود. برعکس، خانوارهای دیگر هر یک از این طایفه‌ها در دهکده‌های دیگر گوکلن نشین نیز ممکن است ساکن باشند. مثلاً چنانکه دیده شد، از طایفه «قدن» هم در دهکده «کریم ایشان» و هم در دهکده «قازانقایه» خانواده‌هائی بسر می‌برند و نیز جمعیت عمده‌ای از این طایفه در دهکده‌ای به همین نام «قُدَنَ» هستند که در حوالی بخش «کلاله» است. [۳۰]

البته دیده نشده است که چند خانوار از یک تیره منسوب به «گوکلن» در دهکده‌ای بسر ببرند که در آن دهکده تیره‌های منسوب به «یموت» هم زندگی بکنند۸ به این سبب همانطور که در نقشه ضمیمه این مقاله دیده می‌شود، منطقه‌ای را که گوکلنها در آن بسر می‌برند، می‌توان به آسانی از منطقه «یموت» متمایز کرد.

تیره‌ها و طایفه های منسوب به «یموت» علاوه بر آنکه منطقه‌شان از نطقه گوکلنها متمایز است، در بین خود نیز مناطق مورد نفوذشان را از هم باز می‌شناسند. به این ترتیب، از شرقی‌ترین منطقه یموت‌ها به سمت مغرب و به موازات رودخانه گرگان تا کناره‌های خزر، طایفه‌هایی را که در منطقه نفوذ خود و در دهکده‌ها اسکان گرفته‌اند می‌توان به این ترتیب و به این نامها شناخت:

جمعی از نخود لیها

«قان یُقمَزْ- qan yoqmaz»، «قُجوقْ ـ qojop»، «بَدْرَقْ ـ badraq» ،«دوجی ـ davaje»، «دازْ ـ zaz»، « یِلقیْ ـ yelqey»، « آتابای ـ atabay»، «آق ـ aq» و «جعفربای ـ jafar bay» ( شامل «نورعلی» و «یارعلی»)۹ هر یک از این طایفه‌ها همانطور که در نقشه‌دیده می‌شود از سمت جنوب با قسمتی از روستاهای «استر‌آباد»، «کتول»، «رامیال»و «مینودشت»همجوارند. تا همین سی چهل سال پیش که هنوز در منطقه «دشت گرگان» (ترکمن‌صحرا) امنیت برقرار شده بود، خطر حمله و غارت یا دزدی از جانب طایفه‌های ترکمن همیشه متوجه این روستاها بود. به این سبب مردم هر یک از این روستاها برای حراست و نگهبانی دهکده‌و اغنام واحشام خود، چند نفر از ترکمانان طایفه مجاورشان را «ساخلو» می‌گرفتند. تا در مقابل مقرری سالیانه‌ای که به آنها می‌پرداختند از هجوم افراد همان طوایف در امان باشند. چنانچه از این دهکده‌ها اموالی دزدیده می‌شد، ساخلو‌ها میبایستی آن اموال را پیدا کنند و به ازاء حق الزحمه‌ای علاوه بر مقرری سالانه‌شان به صاحب یا صاحبان اموال باز گردانند. مثلاً مردم «سرخان‌کلاته» و «نوده‌ی شریف» و «شمس‌آباد» و «تورنگ‌تپه» و «اصفهان‌کلاته» که دهکده‌هائی هستند در چهارپنج فرسنگی مشرق «گرگان»، ناچار بودند از ترکمانان طایفه «یِلْقِیْ» که در جوارشان بودند سالخو بگیرند ه ساله به نسبت خانوار‌هائی که داشتند مقداری برنج به آنان بدهند. «سرخان کلاته» که بالنسبه ده بزرگی است چهل خروار، «نوده شریف» و «تورنگ تپه» ه یک هشت خروار، «شمس آباد» و «اصفهان کلاته» هر یک دوازده خروار به ساخلوهای «یلقی» باج می‌دادند. ساخلوها هم البته از این مقدار برنجی که می‌گرفتند، [۳۱] افراد طایفه خود را بی‌نصیب نمی‌گذاشتند. ولی قسمت عمده این باج به خود ساخلوها می‌رسید. مثلاً مرد ترکمنی به نام «اللهیار» که آخرین سر ساخلوی طایفه «یلقی» بود (ساخلوهای هر طایفه یک «سرساخلو» هم داشتند) همه ساله برنج مصرفی خانواده و بستگانش را از همین طریق تهیه می‌کرد. بعلاوه، ساخلوها گاهی هم برای گمتر شدن بازارشان، کسی یا کسانی را به دزدیدن اسبها یا گله‌گوسفند روستائیان استرآبادی تحریک می‌کردند و بعد خودشان اسبها و گله‌ها را به روستائیان تحویل می‌دادند و حق‌الزحمه !! می‌گرفتند . مثلاً در ازاء بازگرداندن یک گله گوسفند ، ده پانزده گوسفند واز هر رأس قاطر و اسب هشت تومان و از هر گاو که که باز می‌گرداندند دو تومان حق‌الزحمه می‌گرفتند. گاهی هم پیش می‌آمد که دو تومان حق‌الزحمه می‌گرفتند. گاهی هم پیش می‌آمد که ساخلوها و گردنکشان یک طایفه ترکمن از دهکدهها یی که در حوزه‌یک طایفه دیگر بود اموالی می‌دزدیدند و در این صورت با ساخلوهای آن طایفه برای پس گرفتن اموال دزدیده شده مراجعه می‌کردند طرف دعوا می‌شدند. در این موارد گاهی هم دعواشان بالا می‌گرفت و افراد دو طایفه به جان هم می‌افتادند.

چنانکه در نقشه دیده می‌شود، طایفه جعفربای که شامل دو تیره «یارعلی» و «نور علی» است، در غربی‌ترین منطقه «دشت گرگان» و نزدیک به ساحل دریای خزر مستقر شده است. همچنانکه ترکمنهای گوکلن زودتر از ترکمنهای دیگر ایران به ده‌نشینی و کشت و ورز مأنوس شدند، جعفربای ها هم در امور صید ماهی و دریا نوردی و تجارت از طوایف دیگر ترکمن پیشی گرفتند. قدیمی‌ترین مرکز جمعیت ترکمنهای ایران، شهر کوچک «گومیشان»، مقر طایفه جعفر بای است و مردم آن به سبب نزدیکی به دریا در صید و دریا نوردی سابقه دیرینه‌‌ای دارند.

گومیشانیها از راههای دریایی با سواحل مازندران و گیلان و قفقاز رفت‌و آمد پیدا کردند. شهر کوچک گومیشان، تا همین سی چهل سال پیش، قریب به سی‌هزار نفر جمعیت [۳۲] داشت و شرکتهای تجارتی ایرانی یا روسی معمولاُ در آنجا نمایندگی‌هایی داشتند که به امور تجارتی و تحویل گرفتن کالا به آن کشتیها نظارت می‌کردند. این کشتیها که ظرفیتشان گاهی به بیش از صد تن هم می‌رسید، مصنوعات اروپایی را به گمیشان می رساندند، و از گمیشان، پشم،پوست،قالیچه، برنج و برخی کالاهای دیگر را به بنادر روسیه حمل می گردند.از همین طریق گومیشان بود که اولین آسیابهای موتوری و اتومبیلهایی که هنوز لاستیکهاشان توپر بود به«دشت گرگان»وارد شد. البته، بعدها شهر جدید وزیبای «بندرشاه» در چند فرسنگی جنوب «گومیشان» ونزدیکتر به خطوط ارتباطی کشور جایگزین گومیشان شد و قسمت عمده جمعیت گومیشان به این بندر جدید منتقل شد.

نقشه‌ای که مناطق استقرار طوایف گوناگون ترکمنهای ایران را در دشت گرگان و کوهستانهای مشرق دشت نشان می‌دهد.

مراکز دیگر جمعیت جعفر بای ها که سابقه آبادی آنها از شصت هفتاد سال میگذرد، یکی «خواجه نفس» است و دیگر «پنج پیکر» که ترکمنها آن را«بِشْ یُوزقه – BESH YUZQA » می نامند و یکی دیگر هم «اُمْچَلی- OMCALI»و همه اینها در حواشی رودخانه گرگان و گره خورده به آن رودخانه .

بهرصورت … جعفر بای ها زودتر از ترکمنهای دیگر ایران، با تجارت و شهرنشینی و تمدن جدید مأنوس شدند. در صورتی که مردم سرتاسر دشت گرگان، تاسالهای اخیر، پیش از آنکه دشت به زیر کشت درآید، عموماً به گله داری و آلاچیق نشینی بسر می برند. ولی در سالهای اخیر، به علت توسعه کشاورزی ، مراکز جمعیت تازه ای در دشت گرگان به وجود آمده است که مهمترینشان عبارت اند از «بندر شاه »، «آق قلعه- AQ QAGE» (پهلویدژ)، «گنبد کاووس»،«کلاله» و«مراوه تپه».

شهر «گنبد کاووس » که اینک مرکز شهرستان «دشت گرگان »است، تا بیست وچند سال پیش قصبه کوچکی بود که ترکمنهای دشت و کوه محصولات خود را در آنجا مبادله می کردند.

حالا امور تجارتی دشت گرگان و امور مربوط به صنایع کشاورزی مانند کارخانه های پنبه پاک کنی و روغن گیری در گنبد کاووس متمرکز شده است و به مناسبت ایجاد همین صنایع و شغلهای مربوط به کشاورزی است که غیراز ترکمنها جماعت دیگری از آذربایجان، خراسان، زابل، سمنان، اصفهان، و … به آنجا مهاجرت کرده اند۱۰ .

گنبد کاووس از راه «گرگان» (استر آباد قدیم) با شاهراهی که از سواحل جنوبی دریای خزر گذشته است مربوط می شود. این شاهراه در منطقه‌ی دشت گرگان از «کردکوی»، «گرگان»، «علی آباد کتول»، «شاه پسند- رامیان»و «مینو دشت» می گذرد و به منطقه‌ی کوهستانی مشرق دشت گرگان وارد می شود وبه «بجنورد» می رسد. در این شهرها که نام برده شد و در صدها آبادی بزرگ و کوچک که بر سر این راه و یا در دامنه های البرز افتاده اند، مردمی مستقرشده اند که به گویش های «استر آبادی »، «مازندرانی»، «کردی قوچانی»و «بجنوردی » سخن می گویند۱۱٫ در کوهستانهای غربی بجنورد و در آن قسمت که طایفه های «گوکلن»، «تکه»و «نخورلی» مستقر هستند دهستانهایی در همسایگی ترکمنها دیده می شود که مردمش در برخی دهکده ها از گروه های خراسانی هستند و در برخی دیگر از گروههای «کرد» که به «کرد قوچانی»و «کرد بجنوردی» معروف شده اند ۱۲ . همه‌ی این مردمی که در سرتاسر جنوب و جنوب شرقی و مشرق «دشت گرگان» بسرمیبرند، مدتها پیش از اینکه ترکمنها ده نشین بشوند، با استقرار در ده به کشت و ورز پرداخته بودند. مگر کردهای قوچانی و بجنوردی که سابقه‌ی دهنشینی آنان از شصت هفتاد سال متجاوز نیست و تا پیش از این سالها معیشت عمده‌ی آنان از دامداری بود کما اینکه هنوز هم قسمت عمده ای از آنان دامدار و کوچنده اند. با توجه به مظاهر مادی و معنوی زندگی مردم روستاهایی که در جوار ترکمنها بسر میبرند، معلوم می شود که برخلاف ترکمنها، عوامل تمدن و فرهنگ مطلقاً ایرانی در زندگی آنان نفوذ دارد. به نظر میرسد که مردم کوهپایه های جنوب و جنوب شرقی دشت گرگان وارث بقایای تمدن مردمِ «هیر کانیای قدیم » باشد . تمدنی که با پیشرفت تدریجی اقوام ترکستان در «دشت گرگان» به کوهستانهای البرز برده شد. بعدها، ترکمانان، به علت همسایگی با این مردم و کم و بیش به علت آمیختگی با آنان، مواردی از فرهنگ و تمدن آنان را کسب کردند، که خانه سازی و زندگی در خانه و زراعت گندم و برنج از این موارد است . بعلاوه ، وصلت و آمیختگی ترکمانان با ساکنان ساکنان کوهپایه‌های البرز، طی چند نسل، در خصوصیات چهره و اندام ترکمنها نیز تغییراتی به وجود آورده است که از آن در سومین مقاله مربوط به ترکمنهای ایران بحث شده است. [۳۳]
منبع هوشنگ پورکریم

از انتشارات اداره فرهنگ عامه
ترکمنهــــای ایران

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست