- تاریخ: 2016-09-05
- شناسه خبر: 20402 521 بازدید
یونسی: مطالبه اصلی اقوام ایرانی ، تکریم و محرومیت زدایی است
ارکین نیوز-علی یونسی در گفت و گوی تفصیلی با روزنامه شرق ، بار دیگر به برخی ابهامات و انتقادات در باره مطالبات اقوام ایرانی به تفصیل پاسخ گفت. حجت الاسلام علی یونسی در گفت و گوی تفصیلی باروزنامه شرق به موضوعاتی همچون، مطا ...

ارکین نیوز-علی یونسی در گفت و گوی تفصیلی با روزنامه شرق ، بار دیگر به برخی ابهامات و انتقادات در باره مطالبات اقوام ایرانی به تفصیل پاسخ گفت.
حجت الاسلام علی یونسی در گفت و گوی تفصیلی باروزنامه شرق به موضوعاتی همچون، مطالبات اصلی اقوام ایرانی با عنوان تکریم و محرومیت زدایی، الزام دولت ها بر اجرای اصول قانون اساسی در این خصوص، رد هر گونه شائبه درباره انتخاباتی بودن پیگیری آموزش زبان محلی از سوی دولت، به تفصیل به خبرگار شرق پاسخ گفت. دستیار ویژه رییس جمهوری همچنین، در پاسخ به برخی انتقادات دلسوزانه ، تاکید کرد که قطعا باید منافع دروس تحصیلی زبان محلی ترکی آذری، از منابع صددرصد ایرانی باشد و یادآور شد که وزارت علوم ، بی شک به این مهم توجه داشته و ایرادات احتمالی را مرتفع خواهدکرد. .متن کامل این مصاحبه را در ادامه بخوانید.
جناب آقای یونسی اخیرا به محتوای دروس آموزش زبانهای مادری که در دانشگاهها ایجاد شده انتقاداتی وارد شده است. برخی میگویند که منابع سرفصلهای دروسی که قرار است ارایه و تدریس شود، منابع داخلی نیست و ممکن است نویسندگان برخی از این منابع درسی مشکلاتی داشته باشند. آیا جنابعالی اطلاعی دارید که بر روی این مواد درسی بررسی و کارشناسی لازم صورت گرفته است یا خیر؟
ابتدا باید بگویم که آموزش زبان قومی، محلی و مادری مطابق اصل ۱۵ قانون اساسی یک الزام قانونی است و آنقدر مهم بوده که در قانون اساسی آمده است. الزاماتی که در قانون اساسی میآید نسبت به قانون عادی حکم قانون مادر را دارد و نمیشود بر خلاف آن عمل کرد و یا اصولا به آن بی توجهی کرد و مسکوت گذاشت. بالاخره یک روزی هم دولت باید به آن عمل کند. بنابراین از نظر قانونی دولت مکلف هست که این کار را در محدوده پیش بینی شده در قانون اساسی به مورد اجرا بگذارد و هیچکس هم منکر این الزمامات وضرورت آن نیست
مجلس هم باید مسوولیت تعیین حدود آن را مشخص می کرد که برای چه کسانی و کجا باشد؛ مثلا در مدرسه باشد یا دانشگاه. در ارتباط با موضوع آموزش زبان محلی در مراکز آموزشی دانشگاهی و آموزش و پرورش، معتقدم که نظر کارشناسی امنیتی خیلی نزدیک به کارشناسی قانون اساسی است. آموزش زبانهای قومی و محلی یکی از مولفه های تحقق انسجام ملی است. یعنی پیوند مردم را به هم محکم و ملت را به یکدیگر نزدیک میکند؛ در واقع یکی از راههای همبستگی ملی، آشنایی مردم با زبان ها لجحهجه ها آداب رسوم قومی و خرده فرهنگ های مختلف با همدیگر است؛ همه اقوام یکدیگر را بشناسند؛ به تعبیر قرآن همشناسی انجام شود.
قرآن میفرماید اینکه ما شما را از قبایل مختلفی آفریدیم و در آوریدم به دلیل آن است که همدیگر را بشناسید. همشناسی عامل اصلی همبستگی است و همناشناسی یکی از دلایل عدم انسجام و تفرقه است. مردمی که همدیگر را نمیشناسند ممکن است با همدیگر دشمنی کنند. این تجربه تاریخی بشر است که هرچه همدیگر را میشناسند بیشتر با هم الفت پیدا می کنند و هرچه این آشنایی و دوستی کمتر باشد نسبت به یکدیگر احساس عدم امنیت و بیگانگی میکنند. ما هم این احساس خطر و تهدید را که خوشبختانه در ایران به حداقل رسیده باید به طور کامل از بین ببریم و یکی از راههای اصلی آن تحقق همشناسی است.
حال برای اینکه به همشناسی برسیم باید آداب، رسوم، زبان، تاریخ، نمادها و ارزشهای مشترک را بشناسیم تا بفهمیم همه یکی هستیم و چقدر باهم پیوند تاریخی داریم. خود زبانها هم با هم پیوند دارند. خبرگانی هم که قانون اساسی را تدوین کردند بر اساس تجربه سیاسی و تاریخی این مهم را مورد توجه قرار داده اند. و البته در کنار این نظرات مثبت، افراد و نگاههایی هم بودند که نگران تقویت آموزش زبان محلی برای اقوام و اقلیت ها بودند که این نگرانی و ترس بیشتر ناشی از خرده فرهنگهایی واگرا است که همیشه بوده.
خرده فرهنگها را هم عمدتا گروههای سیاسی واگرا بدون توجه به هویت و فرهنگ اصلی و ملی نمایندگی میکنند؛ مثل پانترکها و در کل پانها از آن خرده فرهنگها تبعیت میکنند. آنها سعی میکنند تفاوت در زبان را از دلایل تفرقه و جدایی بدانند. ما معتقدیم اینکه مردم دهها زبان داشته باشند هیچ اشکالی ندارد.
زبانهای متعددی وجود دارد اما زبان ملی هم وجود دارد. زبان ملی و رسمی ایرانیان پیش از جمهوری اسلامی و پهلوی، در زمان حاکمیت ترکها در ایران که حدود هزار سال حاکم بودند، فارسی بوده است. اتفاقا ترکها بیش از هر زبان دیگری در ترویج زبان و ادبیات فارسی نقش داشتند. مثلا شاهنامه را محمود غزنوی ترک سفارش داده است. زبان فارسی زبان دربار عثمانیها و زبان فاخر ادبی حکومتهای ترک بوده. اگر در قانون اساسی ما زبان فارسی بعنوان زبان ملی آمده به این دلیل که یک پشتوانه و واقعیت تاریخی ممتد است. بر این اساس آمدهاند زبان فارسی را زبان ملی اعلام کردهاند و آموزش زبانهای محلی بلامانع است.
خب پس، در اینجا دولت مکلف است که این کار را انجام دهد و باید درست هم انجام دهد؛ برای اینکه آموزش زبانهای قومی نه تنها هیچ زیانی به زبان فارسی نمی رساند بلکه مکمل زبان فارسی هم هست. آموزش زبانهای قومی در جهت انسجام ملی و تقویت زبان ملی است. اگر ما آمدیم زبان بلوچی و کردی و ترکی آذری و … آموزش دادیم، در جهت تقویت بیشتر انسجام ملی حرکت کرده ایم.
آموزش این زبانها ولو به صورت مستقل هم باشد مثل آموزش زبان عربی هیچ مشکلی ندارد. الان در مدارس و دانشگاهها زبانهای بیگانه آموزش داده میشود، ولی نمی توانیم بگوییم که زبان کُردی و ترکی آذری و زبانهای مختلف محلی ایرانی زبانی بیگانه است.
تاکید می کنم که ترکی آذری به شدت متفاوت از ترکی قرقیزی، استانبولی و … است و کاملا ایرانی است. اگر چه خاستگاه تاریخی آن زبان دیگری باشد، ولی این زبان وقتی آمده در ظرف ایران قرار گرفته به شدت ایرانی شده است. همه مفاخر و بزرگان زبان ترکی آذری، از بزرگان زبان فارسی هم هستند و همیشه بزرگترین خدمتگزار به زبان و ادبیات فارسی، ترکهای آذری بودند. مثل خاقانی، نظامی گنجوی و شهریار و …. حتی شهریار در قصیدهای میگوید، «ترکی ما بس عزیز است و زبان مادریست؛ لیک اگر فارسی نگوید لال بادا آن زبان». اثر هنری معروف و جاودان «حیدربابا» هم یکی از آثار هنری ملت ایران است که به زبان آذری سروده شده است. این اثر هنری فقط به آذری ها تعلق ندارد و به همه ایرانیان متعلق است. اما شهریار زمانی شهریار شد که «علی ای همای رحمت» را گفت و از محدوده یک استان و منطقه بیرون آمد و در سطح همه ایرانیها اشعاری را سرود. این مفاخر اجازه ندادند که زبان فارسی و آذری مقابل هم قرار بگیرند و از نمادهای زبانها و لهجههای دیگر ترکی استفاده نکردند.
بنابراین هدف دولت از آموزش زبان و ادبیات فارسی چند مورد است؛ یکی اینکه تعدادی از فرزندان نوآموز ایرانی با زبان فارسی آشنا نیستند و باید به آنها از کانال و مسیر زبان خودشان فارسی آموزش داده شود. مثلا نوآموزان ترک، کرد، بلوچ و … وقتی فارسی نمی دانند، باید با زبان خودش فارسی یاد بگیرند و این نقص در مدارس ما هست. نباید شاگرد یا نوآموزی که با فارسی آشنا نیست در کنار نوآموزی که به زبان فارسی مسلط است، یک درس بخوانند.بلکه قبلا باید به آنها فارسی آموزش داده شده باشد. یعنی مادران آنها مثلا در پیش دبستانی به همان زبان فارسی را یادشان دهند تا آماده شوند اما متاسفانه این ضعف را امروز در سیستم آموزش خود احساس می کنیم.
دوم اینکه آموزش ادبیات ترکی آذری یک کار تخصصی است. اگر این ادبیات را ما آموزش ندهیم دیگران جای ما را میگیرند.
*اتفاقا برخی از نویسندگان به همین موارد ایراد گرفته و به آن انتقاد وارد کرده اند که برخی از سرفصل های دروس این رشته به برخی نویسندگان مثلا قرقیزستانی یا مغولی باز می گردد. شما در این رابطه نظری دارید؟
البته اگر چنین چیزی باشد و بر فرض صحت، این ایراد وارد است و وزارت علوم باید با بررسی کامل کارشناسی و بازنگری دوباره ی طرحی که در سال ۸۲ نوشته شده، آن را اصلاح کند و قطعا نباید از نمادهای ملتهای دیگربرای تدوین این دروس استفاده شود. یک موقع ما میخواهیم ترکی استانبولی یا ترکی مغولی یاد بدهیم و دانشگاهها میتوانند به هر نوعی کار کنند و اشکالی هم به آن وارد نیست. ولی وقتی بحث آموزش زبان مادری و ترکی آذری است، باید از نمادهای آذربایجان استفاده شود و خوشبختانه تاریخ مردم آذربیان مشهون است از انواع نمادهای غرور آفرین که باید در سرفصل دروس رعایت شده باشد.
یعنی مثالها، نمادها و منابع و .. باید ایرانی باشد. من با مسئولین وزارت علوم هم در این باره صحبت کردم که باید کار را درست انجام داد و در صورت لزوم در باره طرح، اصلاحاتی انجام داد. و یادآور شده ا م که اگر این اصل قانون اساسی و این ضرورت ملی، درست انجام نشود، به مقصود مخالفین بیشتر کمک کردهایم یعنی یک حرکت ملی و ضروری را خراب کردهایم. اگر چنانچه این نکاتی که منتقدان طرح به آن اشاره کرده اند درست باشد، به اعتقاد من یا مخالفین آموزش زبان قومی این کار را کردهاند تا اصل تصمیم با خدشه مواجه شود و یا اینکه در تنظیم این طرح غفلت و ناشی گری اتفاق افتاده باشد. تمامی این نکاتی که گفتم همگی با فرض صحت انتقادات وارده است و بی شک وزارت علوم هم در این ارتباط حتما توضیحاتی دارد.
و اما اینکه گفته شده این حرکت دولت یعنی توجه به زبان محلی و تصمیم برای آموزش زبان محلی، اقدامی تبلیغی و انتخاباتی است شواهد نشان می دهد که کاملا مردود است. اجرای اصول قانون اساسی الزام همه ی دولت ها و وزارت خانه های مسوول است و وقتی نهادی یا دولتی با جدیت به دنبال اجرای این اصول است نباید اینگونه متهم شود. این جفای به این دولت و هر دولت دیگر است. به جای طرح چنین ادعایی، مدعیان باید به وزارت خانه های مسوول مثل وزارت علوم این ایراد را بگیرند که چرا تا کنون به اصول قانون اساسی عمل نشده است؟؟ و از این وزارتخانه بخواهد نسبت به تاخیر در اجرای قانون اساسی پاسخگو باشد.
همه دلسوزان در کشور معتقدند این حرکت حرکتی صحیح و ضروری است و مولقه ی مهمی در جهت انسجام و وحدت ملی است؛ تا چه زمانی باید انجام این بخش از اصول قانون اساسی را به دلیل ترس از درست اجرا نشدن آن به تاخیر بیاندازیم و کشور را از منافع تقویت وحدت و انسجام ملی محروم کنیم؟
*می دانید که دو هفته دیگر دانشگاهها بازگشایی خواهد شد در صورت درست بودن ایرادات وارده با طرح، چه باید کرد؟
نگرانی وجود ندارد و بی مورد است قطعا بررسی خواهد شد و به هر حال دولت اجازه نخواهد داد چنین اتفاقی بیفتد. برای آموزش زبان ترکی آذری ملاحظات ملی و کارشناسی باید در نظر گرفته شود. چیزی به نام زبان ترکی آذری بخواهیم آموزش دهیم و در عمل از منابع ترکی قرقیزی استفاده شود، قطعا چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
*در مورد سایر زبانها چطور؟ پارسال آموزش زبان کردی در دانشگاه سنندج راهاندازی شد. به سرفصلهای آن، دقت لازم شده؟
آنجا بیشتر کار شده است. ضمنا خیلی هم از این طرح استقبال هم نشده است. باید توجه داشته باشید که بحث آموزش زبان محلی، یک مطالبه ملی و عمومی نیست بلکه یک مطالبه محدود و قومی است که من اسمش را روشنفکری یا سیاسی میگذارم. مردم کرد، کردی بلدند و نیازی نیست که به آنها این زبان آموزش داده شود یا سایر زبانها هم همینطور. مردم دنبال چیزی میگردند که از آن محروم هستند. وقتی فرزندان ما به دنبال یادگیری زبان انگلیسی هستند دلیل روشنی دارد و آن این است که با چنین زبانی آشنایی ندارد و یادگیری آن را لازم می دانند. البته قضیه ادبیات مساله دیگری است. مثلا ما همه فارسی بلدیم اما اگر بخواهیم ادبیات فارسی یاد بگیریم، آموزش تخصصی لازم دارد. اما زبان ترکی آذری، بلوچی و … را همه مردم آن مناطق بلدند و نوآموزان را باید زبان فارسی به همان شیوه که گفتم آموزش داده شوند تا وقتی کنار نوآموزان فارسی زبان قرار میگیرند، افت تحصیلی نداشته باشند. این نکته را هم عرض کنم که خواهان آموزش زبان و ادبیات قومی و محلی خیلی زیاد نیست؛ باید بگویم کسانی که نگران آموزش هستند، بی جهت نگران نباشد و آنهایی هم که کارشکنی و سنگاندازی در جهت اجرای این اصل قانون اساسی میکنند، هم بیجهت تلاش می کنند، باید از اجرای چنین طرح وقانونی استقبال کرد. در ابتدای گفت و گو هم تاکید کردم آموزش زبان قومی و محلی ، بسیار مفید است و به نفع انسجام ملی است. چنانچه بر فرض جایی اشتباهی هم اتفاق بیفتد، جلوی اشتباه گرفته خواهد شد.
*شما به همشناسی اشاره کردید. برای دستیابی به این همشناسی چه اقداماتی کردید؟ مثلا پیشنهادی در مورد اضافه شدن درسی به عنوان شناخت اقوام در دروس دانشگاهی یا دبیرستانی دادهاید؟
ما پیشنهادی برای این دروس ندادیم ولی این صحبت شما به صورت عمومی در تاریخ و جغرافیا آمده. اما چیزی که الان رایج هست و ما معتقدیم باید آن را توسعه داد، گردشگری یا به عبارتی ایرانگردی است. نکته دیگر این است که سالی چندصد هزار نفر سرباز در مناطق مختلف کشور به خدمت نظام وظیفه می روند ، من معتقدم خدمت در محل زندگی چیز خوبی نیست. جابجایی در محل سربازگیری هم به همشناسی کمک میکند. آموزش دانشجویان و خدمات اداری در محلهای مختلف هم باعث همشناسی میشود. در گذشته تصویب شد که دانشجویان بیشتر در محل زندگی تحصیل کنند. مثلا شاید برای دختران توجیه داشته باشد که من آن را هم چیز خوبی نمیبینم. با هر شیوهای سعی کنیم که مردم ایران با هم تداخل داشته باشند و همدیگر را بیشتر بشناسند. ما پیشنهاد دادیم که بخش جوانان وزارت ورزش، ورزشهای قومی را بیشتر معرفی کند. چون سبب میشود که قهرمانان جدیدی شناخته شوند. مثل همین قهرمانان المپیک اخیر از همین نمونهها هستند؛ مثل کیانوش رستمی و سهراب مرادی یا در گذشته قهرمانانی مثل حسین رضازاده و علی دایی. همه ملت برای یک قهرمان شادی میکنند و مردم به هم نزدیک میشوند و همبستگی ایجاد میکند. یا در حوزه موسیقی، موسیقیهای محلی خیلی میتواند کمک کند. مثلا در رادیو شبکه آوا هست که از همه اقوام ایرانی موسیقی پخش میکند و خیلی در جهت همشناسی موثر است. امروز بهترین موسیقیدانان ما و خوانندگان ما به اقوام تعلق دارند، مثل شهرام ناظری که کُرد زبان است و استاد شجریان که خراسانی است. قهرمانان در حوزههای مختلف اجتماعی از همین اقوام هستند که وقتی در سطح ملی ظاهر میشوند به همبستگی کمک میکنند. اکثر اینها آوازهای محلی هم خواندهاند اما آنچه همه را به هم نزدیک میکنند، آواهای ملی است.
*با این اوصاف و توضیحاتی که دادید آیا اولویت دولت در مورد اقوام تنها آموزش زبان محلی است یا اولویت هایی اصلی دیگری هم وجود دارد؟ زیرا یکی از ایرادات برخی کارشناسان این است که می گویند اولویت اقوام و مطالبات آنها زبان محلی نیست بلکه نیازها و مطالبات دیگری هم وجود دارد. سایر برنامه های دولت برای اقوام ایرانی مرز نشین ایرانی چیست؟
این مساله یک مساله معقول و معمولی بوده که وزارت علوم انجام داده است. من به عنوان عضو کوچکی از دولت، مطالبات مردم قومی ایران را پیگیری میکنم و بارها گفتهام مطالبه اصلی اقوام ایرانی دو مساله است؛ یکی تکریم و احترام؛ دیگری «محرومیت زدایی». این دو مورد، مساله اصلی اقوام ایرانی است. ما باید به اقوام احترام بگذاریم و به عنوان شهروند درجه یک ایرانی بهشان اعتماد کنیم و محترم شمرده شوند. مساله محرومیت زدایی برای کردستان و سیستان و بلوچستان و اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی بیشتر در اولویت است؛ اما شرایط استانهای آذری زبان ما فرق دارند چون جزو استانهای محروم نیستند. ممکن است نیازهایی داشته باشند ولی محروم نیستند. اما محرومیت ایلام، سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان خیلی بیشتر است. عربهای ما در خوزستان به شدت مطالبه میکنند که بالاخره به مساله آب، بیکاری، نیازهای محلی و زیست محیطی توجه ویژه شود. دولت هم اولین سفرش را به خوزستان و دومین سفر را به سیستان و بلوچستان رفت تا بررسی های لازم در باره رفع این نیازها و مطالبات را در دستور کار خود قرار دهد و این کار انجام شده است و دولت به شدت با برنامه هایی که دارد به دنبال رفع این مشکلات است.
*دولت برای محرومیتزدایی در استانهای محروم مثل خوزستان و سیستان و بلوچستان چه اقدامی کرده؟ مثلا خوزستان با بیکاری و فقر دست و پنجه نرم میکند. دولت تدبیر و امید برای این مسائل چه تدبیری اندیشیده است؟
دولت برای محرومیتزدایی با امکانات محدودی که دارد، بیشترین اختصاص را به دو استان سیستان و بلوچستان و خوزستان داده است. برای سیستان و بلوچستان بیش از ۶هزار میلیارد تومان؛ بودجه اختصاص یافته که اگر بتوانند این مقدار را جذب کنند، تغییرات و تحولات بزرگی در وضع استان اتفاق خواهد افتاد و این منطقه دگرگون خواهد شد. در خوزستان، در بخش کشاورزی هزاران هکتار زمین زیر کشت رفته و تامین آب شرب مردم اهواز در اولویت اصلی قرار گفته است. این دو اولویت اصلی در خوزستان است که اگر دولت بتواند بودجههای اختصاص یافته را تامین کند، واقعا تحول عمیقی را شاهد خواهیم بود. اما مشکل اساسی و کامل حل نمیشود، برای اینکه بالاخره امکانات محدود دولت باید در کل کشور توزیع شود؛ البته با اولویت برای جاهایی مثل خوزستان.
*اما به هرحال محرومیت میتواند تبعات امنیتی داشته باشد. دولت این مورد را هم در نظر دارد؟
این حرف درستی است؛ علت گرایش به ناامنی همان دو مساله «بی احترامی و تحقیر» است و «محرومیت». در خوزستان بالاخره مردم ۸ سال جنگ را تحمل کردند. بعد از جنگ و در مرحله بازسازی، دولت ها باید حتما برای خوزستان، برنامه ویژه ای داشته باشند. و لذا دولت تدبیرو امید راه اندازی مناطق آزاد را در خوزستان تصویب کرد و دو منطقه آبادان و خرمشهر را منطقه آزاد اعلام کرد. در حال حاضر نیز، بیشترین معاملات مرزی بین بصره و خرمشهر صورت میگیرد. باید توجه داشته باشیم که وضعیت با گذشته خیلی تفاوت کرده ولی محرومیت آنقدر زیاد است که تغییرات خودش را نشان نمیدهد. من معتقدم که برای خوزستان دولت باید اختصاصات ویژهای منظور کند. به خاطر اینکه در آنجا بیشترین ذخایر نفتی ما قرار دارد و آنها بیشترین خسارت را از این بابت تحمل میکنند و لذا مصوبه اختصاص درصدی از درآمد نفتی به خوزستان را افزایش داد که البته هرگونه اختصاص و افزایش بودجه نیاز به مصوبه مجلس دارد. .
*در مورد سیستان و بلوچستان چطور؟
در آنجا جاده ترانزیتی و راهآهن در حال احداث است که به آسیای میانه میرود بسیار تاثیرگذار است و البته تکمیل آن، هزینه بسیار زیادی دارد. از طرفی سرمایه گذاری سنگینی برای کشاورزی و سواحل و مناطق آزاد شده است. مجموعه اینها میتواند تحول زیادی در آن منطقه ایجاد کند. اگر نصف وعدهها هم عمل شود خیلی تاثیرگذار است.
*برخی منتقدان معتقدند اگر کارخانه یا کارگاه صنعتی بزرگی و حتی مناطق آزاد ایجاد شود، برای اهالی آنجا ایجاد اشتغال نمیشود و نیروی کار از بیرون آن استانهای محروم آورده میشود. دولت ضوابطی برای به کارگیری نیروی بومی و محلی دارد؟ چون اگر کارخانهای ایجاد شود و آن جوان مثلا خوزستانی مشغول کار نشود، برای او به این معنی است که اصلا کارخانهای ایجاد نشده.
ببینید یک مقداری در این مورد بی انصافی میشود. منطقه آزاد که درست میشود یکی از مزایایش این است که جمعیت را باهم درمیآمیزد. یعنی یکی از همان همشناسیها صورت میگیرد. مثلا فروشنده در آنجا یک محلی است ولی کارگرهایش از جای دیگری آمدهاند. این اتفاق در کیش و قشم رخ داده. در سواحل مکران فرصت بیشتر است و استعداد بالقوهای برای پذیرش جمعیت زیاد دارد و میتواند برای ۲،۳ میلیون مردم ایران ایجاد اشتغال کند که البته اولویت با مردم بومی همان استان است. در آنجا میتوانیم کشاورزی مرغوب و پیشرفته ای داشته باشیم که تمام محصولات گرمسیری را در آنجا تولید نموده و جلوی واردات بی رویه محصولات گرمسیری گرفته شود. زمینهای مستعدی برای کشاورزی وجود دارد. توریست و تجارت در آن منطقه را هم باید مدنظر قرار داد؛ زیباییهای سواحل چابهار به سمت مرز پاکستان مثال زدنی و بینظیر است. اما به دلیل اینکه متاسفانه نه ناامنی بلکه تنها احساس ناامنی وجود دارد، آنجا مورد استقبال سرمایه گذاران و سرمایه گذاری قرار نمیگیرد. بی تردید یک روزی باید این احساس ناامنی در سرمایه گذاری از بین برود و مردم ایران نوروز خود را آنجا بگذرانند. چرا از بین ۵۰،۶۰ میلیون گردشگر نوروزی یکی دو میلیون نفرشان به این مناطق سفر نکنند؟. خب این امر میتواند بیکاری و محرومیت را از بین ببرد و در عین حال، یک حرکت فرهنگی بوده و همشناسی میان ایرانیان ایجاد کند. اینها اهدافی است که باید محقق شوند و دولت برای انجام آنها اقداماتش را شروع کرده. صنایع بسیار بزرگی در آنجا را پیریزی و توسعه کشاورزی را مدنظر قرار داده است. در مورد منطقه جنوب شرقی سیستان و بلوچستان وزیر نیرو میگفت آبهای سیلاب و موسمی هدر میرود و به دریا میریزد که باید آنها را مهار کنیم. میزان هدر رفت این آبها حدود ۷،۸ میلیارد متر مکعب است که اگر مهار شوند میتواند هم نیاز کشاور زی را برطرف کند و هم نیاز آب شیرین را.
*کارنامه سه ساله دولت در مورد محرومیت زدایی را چطور میتوان ارزیابی کرد؟
در هفته دولت وزرا توضیحات مفصلی دادند. باید این آمار و ارقام را جدی گرفت. اگر رییس جمهوری میگوید در تامین گندم، به خودکفایی رسیدیم، این اتفاق در همین مناطق افتاده است. اگر تورم مهار شده، بالاخره در این استانها اتفاق افتاده است. جهش بزرگی در استانها رخ داده که سرجمع آن، آمار ارائه شده توسط دولت است. باید به همه استانها سفر کنید و ملاحظه کنید که چهره استانها در حال تغییر است.
دولت تدبیر و امید بنا ندارد که صرفا کلنگزنی را برای اغاز طرح های عمرانی تبلیغ کند. آقای روحانی از روز اول گفت که من زیر بار گلنگزنی نمیروم ولی افتتاح و تکمیل پروژهها در اولویت برنامه های دولت ایشان قرار دارد.