- تاریخ: 2016-04-14
- شناسه خبر: 16676 428 بازدید
جدالهای ناگزیر در گمیشان
ارکین نیوز – گمیشان زادگاه من است. میگویم دوستش دارم، میگویم گاهگاهی دلم برایش تنگ میشود، میگویم گمیشان شهری تاریخی است، میگویم گمیشان مردمانی دارند…. ولی انگار دروغ میگویم، انگار فقط حرف میزنم. وقتی میروم ...
ارکین نیوز – گمیشان زادگاه من است. میگویم دوستش دارم، میگویم گاهگاهی دلم برایش تنگ میشود، میگویم گمیشان شهری تاریخی است، میگویم گمیشان مردمانی دارند…. ولی انگار دروغ میگویم، انگار فقط حرف میزنم. وقتی میروم اندوهم یارای ماندن نمیدهد. حتی از نفس کشیدن در هوای پاکش لذت نمیبرم. فکر میکنم چرا مردم به این وضعیت راضی شدهاند و از آن گذشته چقدر شاکرند!
بهترین خاویار جهان که با دستان تلاشگر مردمان اینجا به بازارهای جهانی میرود، هیچ تأثیری در وضعیت زندگی مردمان گمیشان نداشته است.
دریای خزر برای اینجا موهبتی نداشته است. سخاوت خزر مردمان اینجا را روز به روز فقیرتر و قانعتر کرد؛ اما اگر خزر نبود چه میشد؟
خزر زیبای من همیشه در من است، جزوی از خاک من که گاه موجهایش را در وجودم احساس میکنم. اما گاه آرزو میکنم کاش خزر نبود تا ………….
میگویند؛ صید بیرویه و قاچاق ماهی خزر را در معرض تهدید قرار داده است. میگویند گمیشانیها با صید بیرویه ماهی خزر را نابود میکنند. اما از خودشان نمیپرسند گمیشانیها اگر صید نکنند چهکار کنند؟ به این سؤال پاسخ دهند تا بدانند که گمیشانیها از خزر چطور محافظت میکنند و هرگز تن به خطر رفتن به دریا در سرما و گرما نمیدهند. صید ماهی سختترین کاری است که میتوان متصور شد آن هم در شرایط خاص دریای خزر در گمیشان.
به این سؤال پاسخ دهند تا بدانند چطور خزر و گمیشان در آغوش هم آرام میگیرند و این جنگ ناگزیر بین آنها تمام میشود. این دو همدیگر را دوست دارند، این دو به هم عشق میورزند اما چگونه جدالها را ناگزیر میکنند، اما هیچ…… این جدالهای ناگزیر روزبه روز هر دو را در بهتی عمیق فرو میبرد.
دیگر خزر نایی ندارد؛ این را میتوانم بو بکشم. بویش مغزم را سوراخ میکند؛ میپرسم چرا خزر من باید اینطوری بشود؟
خاویار گمیشان و الان با برند گلستان بهترین خاویار جهان است و اکنون در معرض تهدید قرار گرفته است؛ چطور بهرههای بسیاری از این خاویار برده شد؛ ولی هرگز هیچ تأثیری در اقتصاد منطقه نداشت. اکنون خاویار گمیشان هم تهدید شده است و میزان استحصالی که برای ایران و گمیشان از دریای خزر در نظر گرفته شده ناچیز است. این تهدی طوری جدی شد که تاجران خاویار در سراسر جهان را نیز نگران کرد.به طوری که دو سال پیش تاجران خاویار از چند کشور جمع شدند تا با سرمایه گذاری خود راهی برای نجات خاویار گمیشان بیندیشند. گزارش مبسوطی ز آن نشست که دریکی از دفاتر استانداری استان گلستان با حضور معاون مالی استانداری تشکیل شد در هفتهنامه همزیستی چاپ کردم.
همه کسانی که در این عرصه تجارت میکردند به قدری نگران بودند که میگفتند باید تولید خاویار در اینجا ادامه پیدا کند و قرار شد دریاچهای مصنوعی با سرمایهگذاری کسانی که حضور داشتند ایجاد و درآنجا به پرورش ماهیان خاویاری پرداخته شود که در آن ئجلسه موسوی معاون استاند چنان گفت که همه چیز عالی است و از همین حالا میتوانید کار را شروع کنید که ما خبرنگاران ریز خندیدیم و گفتیم سنگ بزرگ علامت نزدن است؛ اما مهمانان که با این ضربالمثل آشنایی نداشتند فکر کردند اینجا برنامهها چقدر زود پیش میرود و الان بعد از دو سال حتما فهمیدند جلسات در اینجا گاهی فقط در حد جلسه است.
باری از گفتن اینها منظورم این بود که خاویار گمیشان آنقدر ارزش داشت که خیلیها از قبل تجارت با آن به ثروت هنگفتی رسیده بودند و الان با تهدید شدن آن، راههایی طولانی را از کشورهای مختلف آمده بودند تا به نجات آن بیندیشند؛ اما این خاویار برای تولید کنندهاش چیزی نداشت غیر از بدبختی؛ برای خزر هم غیر از اسم اعتباری نیاورد بلکه بلای جانش شد تا روز به روز مورد هجوم بیشتر واقع شود.
در آن جلسه مثل سایر جلسات که همیشه دنبال مقصر میگردند، در نهایت مقصر اصلی نابودی خزر، گمیشانیها شدند که فرهنگ استفاده از دریا را نمیدانستد. این را رییس سازمان جهاد کشاورزی در آن جلسه گفت و من از این حرفش برآشفته شدم و به عنوان یک خبرنگار متعهد گفتم که شما چطور دم از فرهنگ میزنید درحالیکه لوازم فرهنگ را به آن منطقه نبردهاید؟ به حدیثی از پیامبر اشاره کردم و گفتم:” نزدیک است که فقر به کفر منجر شود” من مصداق این حدیث را در منطقه میبینم. و بسیاری از خبرنگاران از صحبتهای من حمایت کردند و در نهایت بعد از یک بحثی نه چندان طولانی رییس سازمان جهادکشاورزی گلستان رضا داد که این مسأله مثل قضیه مرغ و تخم مرغ است. یعینی اینکه هم لوازم فرهنگ باید برود و هم مردم نباید به خودشان اجازه دهند بیفرهنگی کنند.
اما هیچ اتفاقی رخ نداد و گمیشانیها باز دل به دریا سپردند؛ دریایی که در این جدالهای ناگزی روز به روز کاسته شده بود و از آنطرف سیلیهایی بر مردم این شهر زده بود و گاه قبول کرده بود که شمشیرش میتواند جان جوانهایی را بگیرد که برای مبارزه با فقرشان پا در این جنگ میگذارند.
منبع:ترکمن صحرا
ارسالی از کاربران : خداوردی طعنه
محمود مرادی - 2016-04-14 در 5:55 ب.ظ
دوست عزیز دلسوز، با تشکر از اندیشه های زیبایتان
محبت فرمایید در نوشته های بعدی این را در نظر بگیرید که گمیشان نام شهرستان نه شهر، البته حقیر نیز همراهی با تمام اندیشه هایتان اعتقاد داشته و دارم که کمیش دپه در اوج محرومیت مایه ی افتخار همه ی ماست. کامیاب باشید.
شهروند - 2016-04-14 در 7:33 ب.ظ
باسلام خدمت اقای مرادی حتما گفته های شما را در نظر خواهیم گرفت.