• تاریخ: 2015-07-09
  • شناسه خبر: 5867
  • 2,564 بازدید

پسر بچه ربوده شده آق قلایی به آغوش گرم خانواده برگشت

ارکین نیوز- ساعت ۸ صبح مورخ ۱۳۹۴/۰۴/۱۶ سه شنبه پدر، پسر بچه ی ۱۲ ساله آق قلایی ساکن قانقرمه از توابع بخش مرکزی آق قلا پسر خود را که هر روز برای آموزش قرآن به مسجد جامع شهرستان آق قلا می برد به وسیله خودروی خود در مسجد جا ...

23
ارکین نیوز- ساعت ۸ صبح مورخ ۱۳۹۴/۰۴/۱۶ سه شنبه پدر، پسر بچه ی ۱۲ ساله آق قلایی ساکن قانقرمه از توابع بخش مرکزی آق قلا پسر خود را که هر روز برای آموزش قرآن به مسجد جامع شهرستان آق قلا می برد به وسیله خودروی خود در مسجد جامع پیاده می کند و به منزل بر می گردد.این پسر بچه که طلبه حوزه علمیه روستای چن سولی است به خاطر تعطیلات تابستانی حوزه علمیه برای کسب آموزش به صورت موقت به مسجد جامع آق قلا می رود.

پدر طبق روال هر روز ساعت ۱۰ برای برگرداندن پسر خود به مسجد می رود ولی پسرش را نمی یابد و پس از پرس و جو متوجه می شود که پسرش آن روز اصلا وارد مسجد نشده بود .آقای میرزعلی(پدر پسر) که شخصا پسر خود را به مسجد رسانده بود بهت زده می شود که چطور پسرش امروز وارد مسجد نشده است.اما برای آقای میرزعلی چاره ای غیر از منتظر ماند نمی ماند و او ناچار ساعاتی را منتظر می ماند ولی خبری از پسرش نمی شود!

پدر کار پرس و جو از آشنایان را شروع می کند تا شاید در منزل یکی از آشنایان باشد ولی باز هم خبری از پسرش نمی یابد.

بلاخره حدود ساعت ۱۶ بعد از ظهر به مادرش می گوید که تصمیم دارد به کلانتری خبر دهد ولی قبل از این اقدام تماسی را از یک شماره ناشناس دریافت می کند.تماسی که خبری خوش به همراه دارد،تماسی که از پیدا شدن پسرش در روستای محمد آباد گرگان خبر می دهد.آقای میرزعلی با سرآسیمگی و آشفتگی راهی روستای محمد آباد گرگان می شود و بلاخره پسرش را می یابد.برخی از قسمت های بدن پسر ربوده شده زخمی شده بود و توسط پدرش به بیمارستان منتقل می شود .خوشبختانه جراحت ایجاده شده سطحی بوده و بعد از معاینه مرخص می شود.

حالا داستان ربوده شدن را از زبان خود پسر بچه بازگو می کنیم:

حدود ساعت ۸ صبح پدرم مرا در مسجد جامع آق قلا پیاده کرد و راهی خانه شد.من هم قبل از اینکه وارد مسجد شوم برای وضو گرفتن به قسمت وضو رفتم.در حال وضو گیری بودم که مردی جوان آمد و ازم پرسید تو پسر ع.میرزعلی هستی؟منم در جوابش گفتم آره.مرد جوان گفت پدرت تصادف کرده است و من آمده ام تو را هرچه زودتر پیش پدرت ببرم.من هم که حرف هایش را باور کرده بودم با مرد جوان رفتم و سوار خودروی ال۹۰ شدیم.به محض اینکه وارد خود رو شدیم من را با اسپری بی هوش کرد ه اند و چون ماه مبارک رمضان هم بود خیابان ها شلوغ نبوده اند.در مسیر یک لحظه به هوش آمدم و فهمیدم از اتوبان رد می شویم و چشمم به فرودگاه افتاد و بی هوش شدم.مدتی بعد دوباره به هوش آمدم و تابلوی زنگین محله را روئیت کردم(تابلوی زنگین محله قبل از رستوران اکبر جوجه گرگان قرار دارد) و باز هم از هوش رفتم.این بار بعد از مدتی که به هوش آمدم دیدم داخل یک انباری پر از کیسه های گندم هستم.وقتی به هوش آمدم یکی از آدم رباها ازم پرسید چند سالته منم در جواب گفتم نمی گویم در این لحظه با تیزی به شکمم کشید و زخمی کرد.دوباره سنم را پرسید باز هم گفتم نمی گویم این بار سه تا ضربه با تیزی به ناحیه ساعدم زد در بار سوم هم گفتم نمی گویم این بار با تیزی به صورت ضربدری به کمرم کشید و ناامیدانه در انبار را قفل کرد و رفت.من بلافاصله به اطرافم نگاه کردم و در قسمت بالایی یک هواکش را دیدم.بدنم زخمی بود و حالی برایم نمانده بود ولی با زحمت خیلی زیاد با چیدن کیسه های گندم خودم را به هواکش برسانم(خوانندگان گرامی تصور کنید یک پسر بچه ی زخمی۱۲ ساله با چه شجاعتی کیسه های گندم را روی هم بچیند!)سپس خودم را از هواکش به پایین پرتاب کردم و بدون آنکه بدونم مسیرم کدوم طرف است یک مسیر را انتخاب کردم فرار کردم.

بعد از مدتی دویدن کنار مزرعه شالیزار از حرکت ناتوان شدم و یک کشاورز مرا در آن حالت دید و به طرفم آمد.منم از ترس اینکه یکی از آدم رباها است ازش فرار کردم ولی کشاورز با فریاد زدن من را متوجه کرد که می خواهد کمکم کند.من هم ایستادم و ماجرا را تعریف کردم.کشاورز جوان من را به خانه خودشان برد و به پدرش قضیه را تعریف کرد.پدرش هم به پلیس زنگ زد ………مرد کشاورز بلافاصله به پدرم زنگ زد و پدرم آمد.
منبع سایت حابار- تشکر از آقای:ع.ج.ماهری (با اندکی ویرایش)

  • رضا - 2015-07-09 در 11:35 ق.ظ

    آیا الان این پسر با کلانتری به این انبار رفته است. آیا کلانتری درحال گرفتن این آدم ربا هست؟ لطفا پیگیری کنید.

    • modir - 2015-07-09 در 11:46 ق.ظ

      مدیر سایت : براساس اخبار واصله نیروی انتظامی شهرستان در حال پیگیری این موضوع می باشد.

  • ا.ش - 2015-07-09 در 3:47 ب.ظ

    ربایندگان ترکمن بوده اند یا اینکه … ؟!
    مدیر سایت : هنوز اطلاع رسمی نیروی انتظامی آق قلا اعلام نشده است .
    در روزهای آینده گزارشات کامل تری منتشر خواهد شد.

  • حمید - 2015-07-09 در 5:08 ب.ظ

    ماشا ا.. به شهامت و جسارت آن پسر بجه که باد زخم خوردن چندین باره هم گرفتار ترس نشده برعکس به فکر راه چاره افتاده. خانواده ش باید به او افتخار کنند.

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست